بلندای مجلس

کودکی عزم میهمانی داشت، پدر اورا گفت: چون به میهمانی رفتی بر بلندای مجلس نشین و از بزرگی ها سخن گوی تا همه گان را حیرت، انگشت در دهان آرد...پسر چون بازگشت پدر پرسید: چه کردی؟! گفت: چون رسیدم بلندی مجلس را طاقچه ای دیدم و بر آن نشستم و از گاو و پیل و زرافه سخن ها راندم که همه گان را انگشت بر دهان بماند...
دیروز از یکی از دوستان شنیدم که قرار است زمین های کشاورزی وزوان موسوم به باغستان و گشگن که چند سالی است مردم انتظار یک پارچه شدنش را می کشند، امسال و در موسم کشاورزی به عده ای پیمانکار تحویل گردد و آن ها هم زمین ها را زیر کشت ببرند و موقع برداشت طبق سهم مالکیت مردم از آب قنات و زمین های کشاورزی به آن ها از محصول مقداری تقدیم کنند. و آن طور که دوستم می گفت این کار قرار است زیر نظر شرکت تعاونی ای که تازه گی ها که نه، چند سالی است تأسیس شده، انجام شود و انگار قرار هم هست از سال بعد از حضور دوستان پیمانکار زمین ها را تقسیم کنند بین مردم و حتی اگر شد باز هم این تحویل به پیمانکار ادامه داشته باشد تا مردم به یک محصول خوب و درجه یک برسند. انگار وقتی جلسه ای برای تصمیم گیری در مورد این کار برگزار شده یکی از هم شهری ها اعلام کرده که خانواده ی ایشان نزدیک 50 حبه از آب قنات را در تملک دارند و با کمال میل راضی به رضای شرکت تعاونی هستند و آمدن پیمانکارها! شهر ما شرکت تعاونی کم نداشته و تجربه ی خوبی در این مورد کسب کرده. هر چند در تعاونی بودن دو شرکت قبلی شبهاتی وجود دارد که در شهر وزوان برطرف شدنی نیست. به قول یکی از دوستان این شرکت ها تضامنی است نه تعاونی! شرکت های قبلی که گلی به سر مردم وزوان نزدند ولی انگار این شرکت قصد دارد یک دسته گل اساسی به سر مردم بزند و خیال آن ها را از هر نظر راحت و آسوده کند. این که زمین ها را به پیمانکار می دهند و مدعی هم هستند که دارند از شهر هایی مثل گلپایگان الگو می گیرند فکر هر کس هم که باشد فکر جالب توجهی است. آن هم حالا و در سال اول استفاده از این زمین ها. زمین های که سه چهار سال است زیر کشت نرفته و خاکش هم حسابی زیر و رو شده و حالا خاک بکر و تر و تازه اش آماده ی کشت و کار است. اعضای این شرکت تعاونی خوش قدم و اعضای شورای کشاورزی شهر وزوان مثل این که تا به حال به فکرشان نرسیده که به جای این که زمین ها را به پیمانکار بدهند می توانند به خود مردم بدهند تا زیر نظر این شرکت تعاونی کشتشان را به روز کنند! انگار نمی دانند که آمدن پیمانکار عواقبش هر چه هم که خوب و مفید باشد، بی ضرر و زیان نیست. اصلاً صِرف آمدن این پیمانکارها، کشاورزان وزوانی را از مقداری از سود سالیانه شان محروم می کند. سودی که با وجود مشکلات کشاورزان در شهر ما آن قدرها هم که فکر می کنند کم نیست. اگر به آمدن این پیمانکارها هم رضا باشیم رفتنشان را چه کسی تضمین می کند و از این ها گذشته، خود کشاورزان وزوانی باید چه کار کنند؟ نه که تا به حال مشکل بی کاری جوانان وزوانی حل شده، قرار است این مشکل دامن کشاورزان را هم بگیرد!!! هنوز مردم شهر ما با یک پارچه شدن این زمین های کشاورزی هم دل و هم راه نشده اند و هستند کسانی که به این کار هم رضا نیستند و تعدادشان هم از انگشتان دست و پا، بیشتر است. ولی با وجود این نارضایتی ها انگار مسئولان شهر وزوان قصد ندارند به این زودی ها دست از کارهای خارق العاده شان بردارند و هنوز هم دل خوش به سکوت مردم اند و از این سکوت کمال استفاده شان را می کنند! باز جای شکرش باقی است که مالکیت مردم در این زمین ها مستند به سندهای معتبر است وگر نه مشخص نبود بلایی که دارد آن سر وزوان و در مورد چاه های کشاورزی بر سر مردم می آید، این جا هم تکرار نشود و عده ای به بهانه های واهی اجاره (سی ساله ی؟؟!) زمین ها را از مردم مطالبه نکنند. عده ای که نرخ نان مصرفی شان از دخل سی ساله ی ما بیشتر است.

8 نظرات:

vazvani گفت...

مولا جان علی ، بهترین شب زندگی ات مبارک !

وزوانی گفت...

همه مان شنا گر های قابلی هستیم ولی لعنت بر شانسمان که آب گیرمان نمی آید !

بابگرده گفت...

سلام!
خوشد هه بابا؟
چکار اکری؟ یه چند رویی دستم بند بو.
در ضمن شما هر چی بوجی، هاما در خدمتیمه خو یه بلایی سر این پیمانکارها بترمه.

فروغی گفت...

با سلام و سپاس از کتاب آقای معینی یک دوره می خو.استم که نمیدانم چطور و سریع تهیه کنم لطفا اطلاع دهید

هم ولایتی گفت...

سلام پیرزن.
به نظرم بعد از اون نقد زیبایی که در رابطه با قنات داشتی چند روزی هست که مطالب کوته نظرانه ای ارائه میدی.( چه زود پسرخاله شدم من).
سالهاست که به قول خودمون بزرگترین و بهترین قنات ایران رو داریم که انصافا تا چند سال اخیر پراب هم بوده اما ایا حتی یکبار توانسته ایم در میزان تولید محصول و یا کیفیت محصول در سطح منطقه یا استان، (کشور که هیچ) حرفی برای زدن داشته باشیم؟ اصلا محصول شهر ما با وجود اینهمه چاه و قنات اب چیه؟کشاورزان ما حتی قادر نیستند برای 100 راس گاو هم با وجود منابع کشاورزی فراوان علوفه تامین کنند. کشاورزان شهرمون تا به حال مشکلی از نظر منابع کشاورزی و افزودنیهای مورد نیاز مانند کود و... نداشته اند. فکر میکنی اگر همین زمین به قول خودت تر وتازه و اماده کشت و کار به دست کشاورزهای شهرمون بیافته باش چه میکنند؟ غیر از اینه که با صرف هزینه ها و اب فراوان دو تا گونی سیب زمینی پلاسیده تحویلت بدن؟ تازه خوشحالم باشند. کشاورزی در شهرمون با وجود تمام منابع مورد نیاز کشاورزی تا کنون تماما ضرر و هدر دادن منابع بوده، اگر کشاورز فرزندی هم نداشته باشه که هیچ. پس از سالها دولتی ها به فکر استفاده بهینه از منابع افتادند و انصافا برای این امر از تعاونی ها و طرح های سودده کشاورزی حمایت میکنند، اونها برای طرح مسکون مانده یکپارچه سازی هم اقدام کردند. اما چرا. چرااااااااااااااااااااااااااا؟ چرا در مقابل هر قدم روبه جلویی می ایستیم؟ چرا قادر به راه اندازی یک گلخانه هم نیستیم؟ چرا نمیتونیم حتی یک تعاونی سود ده راه بیاندازیم و دائم زیراب هم رو میزنیم؟ چرا هنوز از روشهای اجدادمان برای کشاورزی استفاده میکنیم؟ چرا دلمان خوش است که قنات داریم و سند زمین وحاضریم سالها بر سر مالکیت انها بر سر و کول هم بزنیم ولی برای استفاده درست از این منابع حتی برای یکسال در کنار هم قرار نگیریم؟ چرا هنوز از ابیاری غرقابی استفاده میکنیم؟ چرا دیگران میتوانند تعاونی تشکیل بدهند و در زمینهایی که ما با کشاورزی در ان ضرر می دهیم بیشترین سودها رو ببرند؟ چرا همیشه طلبکاریم؟ چرا کارافرین در شهرمان نداریم؟ منتظر چه هستیم؟ چرا مرغ دیگرون غازه؟ چرا منفعت همگانی رو در نظر نمیگیریم؟ چرا فکر نداریم؟ چرا مدعی مسلمان بودن هستیم،سالی دوبار مکه و کربلا میریم اما قران و صرفه جویی و اصلاح الگوی مصرفی که رهبر انقلاب میگوید رو عمل نمیکنیم؟ چرا حال که پیمانکارها در زمینهای شهرمان طبق قرارداد مشغول به فعالیت هستند روش نیمه صحیح انها در کشاورزی رو نمی اموزیم و نق میزنیم؟ ان سر وزوان چه بلایی بر سر مردم امده است؟ غیر از اینست که غیر وزوانیها از ابی که سالهای سال وزوانیها هدر میدادند استفاده بهینه میکنند؟ از مفاد قرارداد منعقد شده مطلع نیستم ولی نفس کار انجام شده بسیار عالیه ، هرچند میتونست با مکانیزه شدن روش ابیاری عالیتر هم بشه. کاش روزی بشه که همه ی کشاورزا مثل اون اقایی که با فامیلهاش 50حبه اب داره فکر کنند و از این فکر محدودی که گریبانمون رو گرفته خارج بشیم و مانع تراشی نکنیم (این به این معنی نیست که بگذاریم دیگران برامون تصمیم بگیرند). با توجه به اینکه ایجاد تفاهم و همدلی بین حتی دو نفر وزوانی کاری سخت تر از شکافتن هسته ی اتم است از کسانی که تونستن در این زمینه اتحادی نسبی به وجود بیارن کمال تشکر رو دارم.

هم ولایتی گفت...

سلام پیرزن.
به نظرم بعد از اون نقد زیبایی که در رابطه با قنات داشتی چند روزی هست که مطالب کوته نظرانه ای ارائه میدی.( چه زود پسرخاله شدم من).
سالهاست که به قول خودمون بزرگترین و بهترین قنات ایران رو داریم که انصافا تا چند سال اخیر پراب هم بوده اما ایا حتی یکبار توانسته ایم در میزان تولید محصول و یا کیفیت محصول در سطح منطقه یا استان، (کشور که هیچ) حرفی برای زدن داشته باشیم؟ اصلا محصول شهر ما با وجود اینهمه چاه و قنات اب چیه؟کشاورزان ما حتی قادر نیستند برای 100 راس گاو هم با وجود منابع کشاورزی فراوان علوفه تامین کنند. کشاورزان شهرمون تا به حال مشکلی از نظر منابع کشاورزی و افزودنیهای مورد نیاز مانند کود و... نداشته اند. فکر میکنی اگر همین زمین به قول خودت تر وتازه و اماده کشت و کار به دست کشاورزهای شهرمون بیافته باش چه میکنند؟ غیر از اینه که با صرف هزینه ها و اب فراوان دو تا گونی سیب زمینی پلاسیده تحویلت بدن؟ تازه خوشحالم باشند. کشاورزی در شهرمون با وجود تمام منابع مورد نیاز کشاورزی تا کنون تماما ضرر و هدر دادن منابع بوده، اگر کشاورز فرزندی هم نداشته باشه که هیچ. پس از سالها دولتی ها به فکر استفاده بهینه از منابع افتادند و انصافا برای این امر از تعاونی ها و طرح های سودده کشاورزی حمایت میکنند، اونها برای طرح مسکون مانده یکپارچه سازی هم اقدام کردند.

ناشناس گفت...

سلام - اسم و رسم یک کاسه کاچی داغ خوب نیست. اسمش مصداق القاب بئس است و رسمش هم در جهت سبزهای تند و افراطی که مواضع اسرائیل و... را منتشر می کنند . لطفا به آن نپردازید .

vazvani.blogfa گفت...

کاچی داغ، داغ است؛اما همشهری!
و همشهری عزیز است ؛حتی اگر ...

با پشتیبانی Blogger.