مطلبی از سید رضا حسینی پور

نشسته بودم توی مغازه ی یکی از اولیای شهر
...
برای خریدن کفش وارد مغازه شد
صاحب مغازه با احترام جلوش بلند شد و کمری هم خم کرد
چند دقیقه ای با هم حرف زدند و 
کفش نخریده بیرون رفت!
یاد عکس هایی افتادم که چند ماه قبل محمّد نشونم داد
بعد از سرقت مسلّحانه از طلافروشی آقای هاشم پور 
خوش تیپ تر شده بود انگار...


نقل از وبلاگ دَس پِلنَه

0 نظرات:

با پشتیبانی Blogger.