آورده اند سال ها پیش از این مداحی از نواحی اطراف به قصبه ی وزوان آمده بود. در مسجد جامع وزوان پیش چشم مستمعین کیفیت شهادت امام حسین(ع) را بیان می کرد. گفت: آن حضرت را به سان شتر، ذبح کردند. یکی از مستمعین که کهولتش از حد گذشته بود، همان طور که از سخن مداح اشک می ریخت با کف دست بر پیشانی می زد و می گفت: گود خوا... گود خوا... گود خوا...
یادمه یه سال که رفته بودم اصفهان و مسافرت من مصادف بود با دهه اول محرم یکی از بچه ها گفت بیا حالا که چند روزی باید توی این شهر باشیم توی عزاداری های این چند شب شرکت کنیم. ما هم خدا خواسته گفتیم یه چرخی می زنیم و هر جا بیشتر حال داد همونجا لنگر می زنیم.
توی گردش هامون شنیدیم که قراره توی محدوده آبشار اول توی تکیه ای که می گفتند متعلق به یک کارخانه دار معروفه هر شب مداحان معروف مثل آهنگران و میرداماد و جناب حاج آقا حمید علیمی اجرای مراسم داشته باشند و طبق خبر ها اون شب نوبت حاج آقا علیمی بود. ما هم چون اسم آقای علیمی یه مقدار بیش از حد گنده بود گفتیم هم فاله و هم تماشا و زدیم به سیم آخر و فکر کنم شب سوم بود که برای او.لین تجربه رفتیم که ببینیمش. خیابون آبشار اونقدر شلوغ بود که ماشین ها دیگه نای حرکت نداشتند و یه شد آمد (ترافیک) درست و حسابی از سر پل خواجو تا خود چهار راه آبشار درست شده بود. با زحمت خودمون رو رسوندیم به تکیه ای که قرار بود مراسم توش برگزار بشه. نیروی انتضامی اون قسمت کلی نیرو پیاده کرده بود و سرباز های بد بخت نمی دونستند شد آمد رو باز کنند یا در تکیه رو ببندند تا جمعیت زیاد از حد وارد تکیه نشه. ساعت 8 شب ما رسیدیم در تکیه و چون اجازه ورود نمی دادند گفتیم توی حاشیه زنده رود منتظر بمونیم تا حد اقل حاج آقا رو ببینیم. ساعت 10 یه دستگاه 206 با تمهیدات نظامی جلوی تکیه ایستاد و حاج آقا علیمی با دو نفر بادی گارد از ماشین پیاده شدند و بدون این که به جمعیت مشتاق نگاه هم بکنند رفتند تو. ما هم کمی صبر کردیم تا سرباز ها اجازه ورود دادند و رفتیم تا شاهکار اون شب حاج آقا رو ببینیم. تکیه تاریک بود و فقط یه شبه از دور پیدا بود که از حرکت هاش می شد فهمید که حاج آقا علیمی هستند. حاج آقا روضه خرابه شام رو گرفت و شروع به خوندن کرد، تا رسید به اینجا که سربازان یزید سرها رو وارد خرابه کردند و دختر سه ساله امام حسین(ع) وقتی سر پدرش رو بالای دست ها دید بلند شد و شروع کرد به فریاد زدن و بالا و پایین پریدن که بابامو بیار پایین...بابامو بیار پایین... و خود آقای علیمی هم برای این که صحنه رو باز سازی کنند شروع به بالا و پایین پریدن کردند، جمعیت معدودی هم که اصلاً معلوم نبود که از نوچه های خود حاج آقا هستند همراه با آقا شروع به فریاد زدن کردند و در نتیجه کل تکیه شروع به فریاد زدن کردند و من هم که نمی دونستم باید چی کار کنم همون ته ایستادم و فقط به حال خودم خندیدم که چرا این قدر برای شنیدن این دروغ هایی که توی کشکول هیچ درویشی نیست صبر کردم. خواستم با دوستم از چارد خارج بشیم که دیدیم دسته های زنجیر زنی و سینه زنی محلی اصفهان دارند به نوبت دارند وارد چادر می شند تا توی مراسم شرکت کنند دوستم گفت حالا که موندیم این ها رو هم ببینیم. یه گوشه ایستادیم و شروع کردیم به سینه زدن در همراهی مداح مسنی که هفتاد سال رو به خوبی پر کرده بود جای آقای علیمی رو گرفت و با ته لهجه اصفهانی شروع به خوندن نوحه حضرت ابالفضل(ع) کرد. صداش به قدری دل سوز بود که تمام به گریه افتادند. به رفیقم گفتم ببین گنده بودن و گنده خوندن با دل نشین خوندن چقدر فرق داره، رفیقم گفت حالا جالبه که این پیر مرد داره ته تهش برای دل خودش می خونه و بعد از این که نوحه ش تموم شد کسی کاری هم به کارش نداره ولی وقتی حاج آقا علیمی به محض این که مراسم رو تموم کنه یک میلیون تومن ناقابل از بانی مراسم می گیره البته اگه قبلاً نگرفته باشه و بعد هم می ره سراغ مجلس بعدی.
این ها رو به این خاطر گفتم که توی شهر خودمون همین نیمه شعبانی که گذشت هیئت ابالفضل یه مداح غریب آورده بودند تا به خیال خودشون مراسم داغ و پر شوری رو براشون اجرا کنه و مداح هم اومد و ائمه رو به درجه خدایی رسوند (در حالی که در حدیث داریم که حتی وقتی به زیارت قبور ائمه هم نائل شدیم باید توی هر قدم بگیم الله اکبر تا مبادا احساسانی بشیم و خیال برمون داره که ائمه از خدا بالاترند) و به قول معروف ترکوند و پولش رو هم گرفت و رفت تا بلکه سال دیگه باز سوار خر مراد بشه و بیاد برای ما مداحی کنه. این غریبه پروری ما در حالی هنوز رونق داره که مداحان جوون شهر خودمون که هر سال برای این جور مراسم ها مداحی می کردند چشم داشتی از کسی نداشتند و حتی نمی شه کیفیت بالای کارشون رو با این مداحانی که توی شهر خودشون هم غریبه اند مقایسه کرد. البته به قول معروف این چیز ها به ما ربطی نداره و طبق یه سنت قدیمی ما باید سرمون به کار خودمون باشه و این قدر به زعم مولوی چارق ندوزیم و دستک و پایک نبوسیم ولی به قول خواجه شیراز یکی در اندرون ماست که کار خودش رو می کنه و نصیحت پذیر نیست چه کسی خوش داشته باشه چه نداشته باشه.
4 نظرات:
سلام
خسته نباشی .
گود خوا یعنی چی ؟
سلام ننگرده...
حکایت جالبی بود.
یاد اون فایل صوتی از مداحی علیمی افتادم که ترانهی سلام من به تو یار قدیمی ِ هایده رو خونده بود!
الا ای پیر فرزانه!
معنیش همون «شکر خوردی» میشه;)
راجع به مطلب بد ندیدم این نکته را هم که بعد شنیدم برایتان بنویسم که می گفتند فردی که تشریف فرما شده بودند و با مداحی گرمشان شهر ما را صفایی داده بودند در ابتکاری جدید امن یجیب را همراه با کف مرتب حضار تلاوت کرده بودند که به قول محمد این وسط فقط سر نامجو بی کلاه ماند و مجبور شد گیتار به دوش بارش را ببندد
khake-ashena.mihanblog.com اسباب کشی کردیم یه خدا قوت بدید بد نیستا
ارسال یک نظر