گودخوا...!

آورده اند سال ها پیش از این مداحی از نواحی اطراف به قصبه ی وزوان آمده بود. در مسجد جامع وزوان پیش چشم مستمعین کیفیت شهادت امام حسین(ع) را بیان می کرد. گفت: آن حضرت را به سان شتر، ذبح کردند. یکی از مستمعین که کهولتش از حد گذشته بود، همان طور که از سخن مداح اشک می ریخت با کف دست بر پیشانی می زد و می گفت: گود خوا... گود خوا... گود خوا...یادمه یه سال که رفته بودم اصفهان و مسافرت من مصادف بود با دهه اول محرم یکی از بچه ها گفت بیا حالا...
» ادامه مطلب

حلال یا حرام

من بد بخت فکر می کردم فقط نماینده ی خودمون اهل حاله و باعث شده که من نوشتن رو شروع کنم ولی امروز علماس سیستان و بلوچستان هم این اهل حال بودنشون رو ثابت کردند و به من اجازه دادند که یه وبلاگ دیگه راه بیاندازم.یادتون که هست چند وقت پیش نماینده مردم منطقه ما توی مجلس چه پیشنهادی به نماینده ها داده بود؟1امروز این مطلب رو توی تبیان خوندم و گفتم برای شما هم بذارم تا حال کنید با این علما:«علمای اهل سنت و شیعه سیستان و بلوچستان در نامه‌ای...
» ادامه مطلب

تا خدا چه خواهد

آورده اند که حاتم اصم به غزا شده بود. در آن میانه ترکی بر او دست یافت و بر زمینش زد تا سر از تنش بردارد. گویند حاتم تا بر زمین افتاد این پا را روی آن پای دیگر انداخت و دست ها را زیر سر نهاد تا خدا چه می خواهد. ترک از خدا بی خبر دشنه ای می جست و نمی یافت. ناگاهان تیری از غیب برسید و ترک را بر زمین زد و حاتم جان به یغما برد.بچه بودیم، دوران دبستان بود شاید. می گفتند تیمی از اصفهان آمده و با جوانان وزوان بازی خواهد کرد. با چه ذوق...
» ادامه مطلب
از قدیم و ندیم از قول یک شاعری که اسمش را نمی دانم و الآن هم حوصله ام نمی رسد که بگردم و اسمش را پیدا کنم ، می گفتند: در گوش کسانی که در این بازارند آواز خر و نغمۀ داوود یکی است از دیشب تا همین الآن که این مطلب رذا می نویسم آن قدر اعصابم به هم ریخته است که نگو و نپرس. دیروز حدود ساعت 2 و نیم یا 3 صبح بود ، تازه پلک هایم گرم شده بود و به صدای بلند جسن و سرور همسایه ها که عروسی گرفته بودند و از بخت من هنوز خواندنشان ادامه داشت...
» ادامه مطلب

کبک بریان

«آورده اند که شیخ بهاء الدین عاملی در میدان نقش جهان اصفهان می رفت ، هوس کبک بریانش غالب آمد. با خود انداخت که: از شأن ما به دور است لحم خوردن، خود را با کسی در آویزم تا خیال از سرم به در رود. خربنده ایش با دید آمد ، خود را بر او زد و بگذشت. خر بنده در او نگریست و خنده ای بزد. شیخ بار دیگر چنان کرد و خر بنده چنین ، سوم بار شیخ چنان خود را بر خر بنده زد که خر بنده بیفتاد. از زمین برخاست و حالی که جامه می تکانید با شیخ گفت: یا شیخ...
» ادامه مطلب

جاده ارتباطي

آورده اند كه يحيي بن سعيد القطان از بزرگان متصوفه گفته است كه: حق را ، جل جلاله ، به خواب ديدم. گفتم: يارب چند خوانم ترا و اجابتم نكني؟ گفت: يحيي! ما آواز تو دوست مي داريم.چند روز پیش چشمم به نوشته دوستی از اهالی اذان افتاد که در وبلاگ تازه تأسیسشان افادۀ کلام فرموده بودند و مردم وزوان را به هجوم به زمین های کشاورزی روستای اذان متهم کرده بودند. و حتی اعتراض دوستان وزوانی را با بد و بیراه پاسخ داده بودند گفتم مسئله را برای ایشان...
» ادامه مطلب
با پشتیبانی Blogger.