توکّل

آورده اند که در عهود پیشین بخشدار عزم رؤیت زمین های کشاورزی یکی از روستاهای اطراف می کند. چون می رسد از پیری می پرسد: چه کشته اید؟ پیر به زبان محلی می گوید: ویجدونه...بخشدار می پرسد: از ویجدونه چه خیزد؟ پیر می گوید: پنبه... بخشدار دستی به سر و ریش خود می کشد و می گوید: شما که بدین غایت زور می زنید، چرا پشم نکارید که به کار آید...!!!
مشکلات و مسائل کشاورزی شهر وزوان که مدت هاست گریبان گیر کوچک و بزرگ این شهر شده، این روزها به خوب جایی رسیده و آن طور که به گوش می رسد همه با صمیمیت دارند در کنار هم از کشت و کار مضاعفشان بهره می گیرند. از یک طرف شورای کشاورزی و شرکت تعاونی نیلوفر آبی و از یک طرف هم افرادی که خود عهده دار کاشت و داشت و برداشتشان هستند و به ظاهر شهر در امن و امان است و مشکل چندانی وجود ندارد.
ولی این وسط اتفاقات جالبی هم افتاده که به قول یکی از بچه ها بررسی آن خالی از لطف نیست!
تا جایی که بنده و تا حدودی هم شما خبر داریم زمانی که توافق شد که شورای کشاورزی و نیلوفر آبی ها که بنیان گذار کشت و کار شرکتی در وزوان بودند و گروه عبّاسعلی ولی که خواهان کشت و کار مردمی و در نهایت برداشت مردمی بودند، در جلسه ای با حضور مردم بنشینند و مشکلات را رفع کنند، عده ای مریض شدند و عده ای هم بلا نسبت شما رفتند مَوال و نشد که مشکلات حل شود و بعد هم چند نفری آمدند و از عبّاسعلی ولی شکایت کردند و خواستند او را از جمع مخالفانشان خارج کنند که از بخت بد بدل خوردند و اوضاع شکایت کاملاً بر عکس شد. ایشان هم در کمال خونسردی و بدون هیچ اضطرابی بخشدار را واسطه کردند و در حضور بخشدار دعواها به خوبی و خوشی ختم شد و صلواتی هم فرستاده شد.
در جلسه ای که در بخشداری برقرار شده بود، قرار بر این شده بود که شورای کشاورزی که در ماندگاری دست دولت بعث عراق را از کتف بسته، حساب هایی را که به قول یکی از اعضای آن در این پنجاه سال عمر پر برکت شورا به هیچ کس ارائه نداده، در جلسه ای با حضور مردم رو کند و نشان دهد که چه قدر مثلاً خرج کارشناسی فلان شخص در خصوص ساخت و ساز بر روی قنات شده و چه قدر هم خرج نذرهایی شده که افراد برای پر آبی قنات شهر کرده اند.
ولی گوش های گناهکارمان خبر دار شده که شورای محترم کشاورزی لطف کرده اند و بر خلاف قرار و مدارهای جلسه بخشداری، حساب و کتاب ها را تحویل شورای شهر داده اند تا کمی قانونی عمل کرده باشند و به این بهانه که شورای شهر امین مردم است و کاری نمی کند که به مردم شهر ضربه بزند، از ارائه حساب و کتاب هایشان به مردم خود داری کنند! بعد هم یک بنده خدایی بلند شده و به اذن خودش و شاید با الهامات ماورایی، با حضور در جهاد کشاورزی شهرستان خودش را نماینده تام الاختیار کشاورزی و کشاورزان وزوان اعلام کرده!
....این قسمت را چون من یواش نوشته ام شما هم لطف کنید و یواش بخوانید تا کسی برداشت سوء نکند....
هر چند که ما مال و جمال حرف زدن را نداریم و عَن قریب است که گیرمان بیاورند و کَت بسته بدهند تحویل امنیه و به قول معروف «قول و آجیل را هم برای شکستن ساخته اند» ولی جالب است که به این راحتی می شود سر مردم را برگرداند آن طرف و لقمه را داد بالا بدون این که کسی هم متوجه شود آن هم لقمه ای که برای هضمش باید حتماً دو دستگاه معده داشت...
ولی در کل و از همه این ها گذشته شهر در امن و امان است و همه می توانند با خیال خوش بخوابند و بد به دل راه ندهند.

0 نظرات:

با پشتیبانی Blogger.