علم و یقین

آورده اند که در زمانهایی نه چندان دور اندر بادیه بوجعفر حداد را دیدند که بر سر حوضی نشسته بود و شازده(منظور راوی همان شانزده خودمان است) روز بود تا چیزی نخورده بود. وی را پرسیدند: تو را چه نشانده است؟ گفت : میان علم و یقین بمانده ام ، انتظار می کشم تا چه غلبه کند...اگر غلبه علم را بود، آب خورم و اگر غلبه یقین را باشد ، بگذرم! وی را گفتند: زود بود که تو را کاری پیدا آید!دیروز داشتم از میدان امام حسین شهر وزوان یا همان سوراله خودمان...
» ادامه مطلب

ما آمده ایم که بمانیم

در نا دیده گرفتن نام و اثر و نظر وبلاگ نویسان وزوانی حکایات فراوانی نقل شده ولی من فعلاً خوصله ام مجال بیانش را نمی دهد بگذارید این بار را بی حکایت بروم سر اصل مطلبمن وبلاگم را روشن کردم و برای این که کسی هنوز از وجود من خبر نداشت رفتم سراغ یکی یکی وبلاگ های بخش و منطقه و از آن ها خواستم که سری به من بزنند یکی دو تا با دعوت و بی دعوت آمدند و سری زدند و حالی دادند و نظری ولی مدیریت وبلاگ وزین صبح میمه نمی دانم از سر چه نیامد که...
» ادامه مطلب

روزه عبادی سیاسی

می گویند وقتی سپاه افغان ها به پشت دروازه های اصفهان رسیدند پیکی به نزد شاه سلطان حسین صفوی امد و عرضه داشت که: قبله ی عالم چه نشسته اید که سپاه افغان ها برای رسیدن به ما تنها دروازه ی اصفهان را پیش رو دارند...شاه فوراً و با قاطعیتی مثال زدنی دستور داد که فی الفور امر کنند در حرم سرای خاص شاه آشی بپزند و نذر کنند تا سپاه افغان ها وارد اصفهان...
» ادامه مطلب
با پشتیبانی Blogger.